آغاز زندگی مامانی و باباییآغاز زندگی مامانی و بابایی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
هم آشیونه شدن ماهم آشیونه شدن ما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره
مامان آیندهمامان آینده، تا این لحظه: 32 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره
بابا جون آیندهبابا جون آینده، تا این لحظه: 35 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

TOPOLOOOOO

مطالب کوتاه و جالب درباره بارداری

لایه های تشکیل دهنده جنین و وظایف آنها: جنين از سه لايه تشكيل می شود: 1 )اكتودرم      2 )اندودرم     3 )مزودرم   تمام اين لايه ها بعدها بافت ها و اعضا بدن نوزاد را شكل می دهند. لوله عصبي  كه از مغز ، رشته عصب ستون فقرات ، اعصاب و استخوان هاي پشت بشكل جوانه در بالاترين لايه كه اكتودرم ناميده مي شود، رشد خود را آغاز می کند. اين لايه همچنين باعث رشد پوست، مو، ناخن ها، غدد پستاني و ميناي دندان هم مي شود. درلايه مياني، قلب جنين و سيستم گردش خون او شکل گیری و فعالیت خود را شروع ميکنند. اين لايه همان مزودرم است. در هفته پنجم از بارداري در حقيقت قلب كوچك او شروع مي كند به ...
28 دی 1392

مطالب کوتاه و جالب درباره بارداری

نفوذ نور به داخل رحم فعالیت جنین را افزایش می دهد: در هفته 37 بارداري، وزن نوزاد در حدود 2/5 كيلو و قد او به طور متوسط 48.6 سانتي متراست. در اين زمان نوزاد به طور كامل مراحل رشد را سپري كرده است اما هنوز هم مي تواند روزهاي بيشتري در رحم بماند و از بودن در آنجا سود ببرد. اين روزها نوزاد به تمرين حركات تنفسي ادامه مي دهد. نفس كشيدن او زير آب به نظر هيجان انگيز مي آيد. اينطور نيست! در هفته 37 بارداري، پنجه هاي نوزاد از نظر رشدي تكميل شده است. زماني كه مادر دست خود را روي شكمش مي گذارد نوزاد سعي مي كند تا با مشت هايش انگشتان او را چنگ بزند. چند هفته پيش، نوزاد اين توانايي را پيدا كرده بود تا چشم هاي خود را به سمت نور حركت دهد ا...
28 دی 1392

امتحانا تموم شد

سلام به نی نی جون و همه دوستای خوبی که با نظراتشون کلی خوشحالمون کردن همین الان آخرین امتحانم رو هم دادم و خیالم راحت شد البته ناگفته نماند که با بابا جون جون کلی ت ق ل ب کردیم از شب یلدا تا الان فقط به وبلاگ دوس جونام سر زدم و واسشون کامنت گذاشم و اصلأ وقت نشد بشینم و واسه تپولوم خبرها رو بنویسم البته خب همه نی نی دارن و هی عکسا و شیرین کاریهاشو به همه نشون میدن ولی من که فعلأ نی نی ندارم که ... شب یلدا که من و بابا جونی و مامان مهناز و بابابزرگ و عمو رضا و فرزانه جون خونه بودیم و کلی گفتیم و خندیدیم و هله هوله خوردیم ولی بعد سه روز که از یلدا گذشت بعد اربعین رفتیم خونه فرزانه جون چون سال اولش بود که عروس خونواده شده بود ...
25 دی 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به TOPOLOOOOO می باشد